بنام آنکه شاهد هست حاظر زهر پیدا و پنهان اوست ناظر
صادق آباد بی وفایی خسته ات کرد و خراب یاد آلوچه برنجت سیب سرخت در کتاب
روز گار بر تو جفا کرد و تهی گشتی ز مهر کار ایام است و آن چرخ سپهر
چرخ گردون را بود چرخ فلک گهه به اوجت می برد گاهی ز پایین بیکلک
گر وفا آید صفا و مهر بانی جوشن است ای بهشت هر طور که باشی زنده رودت گلشن است
میرسد روزی که نامت میرود در خانه ها میشوی آباد وشهر و ساغر و پیمانه ها
صادق آباد ای وطن کاشا نه ام جاویدان باشد سرایت چونکه هستی خانه ام
عسگری نامش علی دارد سلام بهر دوست وآشنا و هر جمال
صادق آباد بی وفایی خسته ات کرد و خراب یاد آلوچه برنجت سیب سرخت در کتاب
روز گار بر تو جفا کرد و تهی گشتی ز مهر کار ایام است و آن چرخ سپهر
چرخ گردون را بود چرخ فلک گهه به اوجت می برد گاهی ز پایین بیکلک
گر وفا آید صفا و مهر بانی جوشن است ای بهشت هر طور که باشی زنده رودت گلشن است
میرسد روزی که نامت میرود در خانه ها میشوی آباد وشهر و ساغر و پیمانه ها
صادق آباد ای وطن کاشا نه ام جاویدان باشد سرایت چونکه هستی خانه ام
عسگری نامش علی دارد سلام بهر دوست وآشنا و هر جمال
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر